علی جونمعلی جونم، تا این لحظه: 11 سال و 20 روز سن داره
عشقمونعشقمون، تا این لحظه: 16 سال و 23 روز سن داره

علی عشق مامان وبابا

بدون عنوان

خوشتیپای من فدای هر دوتاتون. اینجا حاضر شدیم میریم خونه خاله سوسن بابایی که بعداز چارپنج ماه به رحمت خدا رفت دا   توکوچه ایم آوردمت بیرون تا یه کم حوصلت بازشه.توکالسگت دراز کشیدی!   ماما فدای پستونکت. اینجا هم ازخوی برمیگشتیم اولین پیک نیک تو بود   پاهای کوچولوتو ببین همیشه عادت داری انگشتاتو اینطوری جمع میکنی ...
1 بهمن 1393

بدون عنوان

         ماما قربونه چشای نازت اینجا میرفتیم ارومیه خونه عمه شیرین                                                                             ...
1 بهمن 1393

بدون عنوان

                                علی جون سونو گرافی به 10 فروردین وقت داده بود ولی خبری نشد ازت عصرخونه مامانی بودیم ساعت 8میشد رفتیم سونو دکتر گفت ضربان قلبت مرتبه وجای هیچ نگرانی نیست و زایمان نزدیکه شاید تا شب به دنیا بیای خدا رو شکر کردم اومدیم خونه خاله نازی هم خونه ما بود چون تختم دونفری بود عمه شادی اینا تخت عزیز رو آوردن گذاشتیم حال وعمه مژگان گفته بود بیاین خونه ما بابا بهشون گف که حال رقیه خوب نیست دیگه دردام شروع شده بود شبو به صبح رسوندم ساعت 9 بود که بدتر شدم به مامانی زنگ زدیم زود اومد بابا دست پاچه شده بود رفتم حموم دوش گرفتم بابایی ما رو رسو...
19 دی 1393