علی جونمعلی جونم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره
عشقمونعشقمون، تا این لحظه: 16 سال و 2 روز سن داره

علی عشق مامان وبابا

حال و هوای علی جونم در بهمن ماه 94

1394/11/10 19:17
648 بازدید
اشتراک گذاری

سلام  به پسر نازم علی جان. عزیزم  الان که من دارم اینو مینویسم تو فردا 34 ماهتو تموم

میکنی تو عزیز دله مامانی دلم میخواد هر لحظه ی شیرین زندگی با تورو ثبت کنم ولی حیف

که زیاد وقت نمیکنم الانم که یکی دو هفتس میام مغازمون البته عصرها توروهم خونه خودمون

پیشه عزیز میزارم.بعضی وقتا از گوشی عزیز زنگ میزنی و میگی(ماما منده گلیرمممم ماما

منیده آپار)یه التماسی میکنی که دلم برات کباب میشه.

 

یکی دو مای میشه بهم وابسته شدی واگه ببینی جایی میرم نمیزاری حتی پیشه باباتم

نمی مونی.

 

یه ده روزی میشه باهات حروف انگلیسی رو کارمیکنم تو هم خیلی علاقه نشون میدی

از تلگرام از کانال مادر وکودک برات فیلمهای آموزشی دانلود کرده بودم دیدیم علاقه نشون

میدی بابا جونت برات رفت از بیرون کتابهای آموزشی که توش دی وی دی و فلش کارت هم 

داره رو برات خرید حالا هر روز خودت میری لب تابو برمیداری و میگی ماما وور بی سی دیه 

وخودت لب تابو روشن میکنی و من میزنم به دی وی دی تموم که شد خودت میزنی به

پوشه ای که فیلمها که از تلگرام دانلود کردمو میبینی و مثله اونا تلفظ میکنی (مثلن تو فیلم

میگه A تو هم میگی Aهه) وقتی موز رو تو فیلم دیدی گفتی ماما من (بنانا ایستیرم)یا

خودت رو فلش کارت عکس فیلو دیدی گفتی (الفانت) وبعد دیدم جعبه کتابارو که روش حروفا

رو نوشته برداشتی داری تلفظشون میکنی"(ماشالله  به هوش گل پسرم که زود به حافظت

 سپردی) 

اعداد تا ده فارسی وترکی رو خیلی وقته بلدی انگلیسی رو هم داری یاد می گیری یعنی تا

4 میشمری.

متاسفانه به کارتونای ایرانی علاقه نشون نمیدی ولی کارتونای ترکیه رو به خاطر

 

انیمیشنش دوست داری .کارتون کوزوجوک که بهش میگی کوجوجوک و هاریکا کاناتلار که

 

بهش  میگی هاریکا کاهلار و جانم کاردشیمو دوس داری واسم همشونو میدونی و در ضمن

 

به زبان ترکیه هم حرف میزنی میگی (آنه جیم نردسین؟یا بکله منی .تابی . امداد.یاردم

 

ادین).

گوشی عزیزو برمیداری میگی منیم تبلتیمی ور واونو برا خودت تبلت کردی یا میگی

 

تبلتیمین شارزی گوتولدی.

 

وقتی کاره بدب میکنی و دعوات میکنم ومیبینی دستم بنده ومحلت نمیزارم میگی ماما من

آغلرام یا ماما من آغلادم .فدای شیرین زبونیات الان پیشم نیستی من دارم اینو مینویسم

چون مغازه ام دلم برات یه ذره شد.

بعضی وقتا که عصبانی میشی میگی( ماما سن بی سوس).

وقتی نمیخوای بخوابی ومن به زور میخوابونمت میگی من دوست ندارم منم میگم ولی من

دوست دارم تو هم میگی منم دوست دارم ولی بعضی وقتا که دیگه خیلی عصبانی هستی

میگی (ایستمه منی ایستمرم).

من که میگم (علی من سنی چوخ ایستیرم دستاتو باز میکنی و میگی من سنی

تتتتتتتتتتوخ ایستیرم)

 

یه بار که به خاطر نی نی کوچولومون دلم گرفته بود وگریه کردم وتو دیدی گفتی(ماما سنین

گوزلرین یاسنا بوبان اولوم ) چون من وقتی توگریه کنی بهت میگم.

 

ماشالله خیلی شلوغ شدی وخستم میکنی.ولی خدا روشکر خدا این خستگیارو ازم نگیره

که تو دنیای منی.

دفتر نقاشی خریدم برات با دو تا کتاب که یکی شناخت آبزیان ویکی شناخت حیواناته البته

خیلی وقته گرفتم و مداد رنگی و خمیر بازی تو کتاب آبزیان به دلفین میگی دولوفین ونهنگ

همون نهنگ و ستاره دریایی سیتایه دیرایی میگی و ی بهم میگی مامان برام ماشین بکش

منم برات یه فولکس قدیمی میکشم که توهم کیف میکنی ومیگی ماما بیدنه ده ماشن چح

دیروز تو یه سر دفتری که بهت دادم و نقاشی میکشی دیدم یه عکسی که شبیه آدمه

تعجب کردم که تو کشیده باشی بچه ای هم خونه نیومده بود که بشه ازت پرسیدم علی

تو کشیدی چیزی نگفتی دفترو دادم گفتم علی بازم بکش دیدم گفتی (ماما به به دی با)و

بعد شروع به کشیدن کردی و گفتی ماما( سنه علی چکیرم )منم یه ذوقی کردم که تو

بلدی عکس بکشی و خوشحال شدم بعدن عکسشو میزارم با عنوان اولین نقاشی علی.

 

عاشق مسواک زدنی تا مسواکتو ببینی میگی ماما ویهواچ ووراخ. 

 

راستی علی جونم در مورد پسر خاله ی نازت بگم که جیگر خالشه دیروز دو ماهش تموم

شد وامروز سه روزه که خاله رفته خونش چون خونه مامانی بود البته با خاله لیلا رفتن

عکس جیگرم علیسانم در پستای بعدی حتمن میزارم بوووووس برا گل پسر. 

 

لغت ها به زبون شیرین پسر نازم

 

آدم آهنی= آدم فافنی

دستمال مرطوب= عه یه یه

سبد اسباب بازیها = یایایایی

خانه سازی =حانه سازی

مسواک= ویهواچ

مبل= لبل

سرد= سویوخ

کفش= داشماخ 

جوراب= جوبلاب که هیچ وقت پات نمیکنی وتا جایی میرسی زود درش میاری ومیگی ماما(جوبلابلارمی دخات)

دمپایی= تمپلت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)